نتایج جستجو برای عبارت :

طوفان درونت را باور کن

گاهی سرنوشت 
مثل طوفان شنی است که مدام
تغییر جهت می‌دهد!
 تو جهتت را تغییر می‌دهی
 اما طوفان دنبالت‌می‌کند 
تو بازمی‌گردی
اما طوفان با تو میزان می‌شود 
و این بازی مدام تکرار می‌شود! 
طوفان که فرونشست
 یادت  نمی‌آید چی به سرت آمد و چگونه زنده مانده‌ای
اما یک چیز مشخص است، 
از طوفان کـه خارج شدی 
دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی...!
مهم نیست تا کجا فرار کنیفاصله هیچ چیز را حل نمی‌کند.وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت مطمئن نیستی، که طوفان واقعاً تمام شده باشد.اما یک چیز مسلم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی، که قدم به درون طوفان گذاشت …هاروکی موراکامی
 
دوران عجیبیست کسی فکر کسی نیست
حتی به خودش نیز بشر رحم ندارد
تا منفعتت رفت، توام رفته ای از دست
بر شاخه ی خشکیده تبر رحم ندارد
شاهی که به دست پسرش مرد نوشته...
حتی به پدر نیز پسر رحم ندارد
محتاج خودت باش که این تیغ جماعت
بر دست و سر و پا  و به پر رحم ندارد
طوفان زده دنیای مرا سخت شکسته
طوفان زده، بر زیر و زبر رحم ندارد
دستی که مرا کنده از این چاه... رها کرد
باور بکن ای عشق، بشر رحم ندارد
#حمید_رفائی
@hamidrefaeipoem
آنه؟ حرف بزن، از حرف زدن نترس؛ آنه فیلم زندگی کدویی منو یادته که هنو، میدونی به چی فکر کردی، چه روزایی که میتونستی توشون زندگی کنی ولی اینکارو نکردی، واقعا چرا دختر؟ چرا آنه ماری؟ تو باید سعی کنی خوشی رو بسازی، دقیقا تو لحظه ای که هستی بسازیش، شخصیتارو یادت بیاد؛ شخصیت تو کدومه؟ کدوم یکیشونی؟ آنه سعی کن با درونت زندگی کنی، با درونت زندگی کن دختر، به بیرون وابسته نباش، وابسته ی درونت باش، اونوقته که هرجا باشی یا تو هر شرایطی باشی اونوقت دنیا
کلمۀ «طوفان» در بسیاری از زبانها، تقریبا به یه شکل بیان می‌شه و این قضیه خیلی عجیبه؛ حدس من اینه که شاید دلیلش یه ریشۀ تاریخی مثل طوفان نوح باشه....
 
عربی: طوفان
انگلیسی: typhoon
یونانی: τυφώνας (با تلفظ tyfónas)
اسپانیایی: tifón
پرتغالی : tufão
فرانسوی: typhon
ایتالیایی: tifone
آلمانی : Taifun
هلندی : tyfoon
چینی: 台风  (با تلفظ Táifēng)
روسی ، اوکراینی، بلغاری:  тайфун (با تلفظtayfun)
ژاپنی : 台風 (با تلفظ Taifū)
کره‌ای: 태풍 (با تلفظ taepung)
هندی: तूफान (با تلفظ toophaan)
عبری: טייפון
روزی باد خسته از جهانگردی در گوشه‌ای از دشت زیر سنگی پنهان شد تا دیگر ابرها ، خورشید ، باران و خدا او را نبینند با خودش حس کرد که دیگر دلش طاقت آوارگی و حیرانی و سرگردانی را ندارد اما نخواست حس غمگین اش را با کسی در میان بگذارد پس از آن ابرها حرکت نکردند درخت برقص درنیامد بال شاپرک نوازش نشد و دنیا پر شد از یک آرامش تکراری،،، همه به دنبال باد می‌کشتند و باد به دنبال خودش به دنبال خانه‌ای برای آرام بودن احساس پیری می کرد  روزها گذشت کم‌کم زیر
توضیحی در مورد کتاب و مطالب آن: نسل جوان به دلیل سن و موقعیت خود در جامعه دارای اهمیت زیادی می باشند، به همین دلیل است باید به آنها توجه ویژه ای نمود. در صورتی که این قشر از جامعه به حال خود رها شوند دچار آسیب هایی خواهند شد که خانواده و جامعه هر […]
نوشته دانلود کتاب جوانان در طوفان غرائز اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
دیشب خواب سیل دیدمخواب دیدم مادرم کنار فروشگاهی که ازش خرید میکنیم با وسایل زندگیمون نشسته و من سمت مخالفش اون طرف فلکه ام
هر چی تلاش میکردم بهش برسم شدت بارون بیشتر میشد
اون در آرامش بود اما من آشوب بودم
از خواب پریدم و دیگه نخوابیدم که نفهمم چی میشه
حالا کمتر از 24 ساعت از خوابم گذشته و یه طوفان به بزرگیِ بزرگترین طوفان جهان توی زندگیم جریان داره
همه چیز را در نه و نیم دقیقه خلاصه کرده است. بدون هیچ حرف اضافه‌ای. آرامش قبل از طوفان. بیچارگی. حزن. آن بی‌پناهیِ مختوم به طوفان. طوفان. "زمانی که اهنگ خواندن کافی نبود، فریاد کشیدن... برای شنیدنت بود" و این منِ از طوفان‌درآمده‌ی پا از زمین کنده‌ی گمشده لابلای موج‌های خروشانت. دریایی پر از نخواستن‌ها و نتوانستن‌ها و نشدن‌ها و نبودن‌ها و نیفتادن‌ها و نرسیدن‌ها. لانه کرده در فریادهایی سهمگین.....قله. جایی که دیگر هیچ کس به آنجا نخواهد رسید.
پس میخوای یه نویسنده باشی...چارلز بوکوفسکی #مازیار_ناصری
اگه فکرِ نوشتن ناگهان و بدون توجه به هر مسئله‌ی دیگه‌ای سراغت نمیاد، ننویس.تا کلمه‌ها ناخواسته از قلب، ذهن، دهان و وجودت سرازیر نشدن، ننویس.اگه مجبوری ساعت‌ها خیره به صفحه‌ی کامپیوترت بشینی یا در جستجوی کلمه‌ها روی ماشین تحریرت قوز کنی، ننویس.اگه واسه پول یا شهرت می‌نویسی، ننویس.اگه می‌نویسی تا زنا رو بکشونی توی تخت‌خوابت، ننویس.اگه مجبوری اونجا بشینی و بارها همه‌شو بازنویسی
به چشمانت خیره می‌شوم.می‌خواهم بفهمم درونت چه می‌گذرد.می‌گویند چشم‌ها دریچه‌ای به روح آدمی‌اند.اما هرچه بیشتر زمان می‌گذرد بیشتر چیزی نمیبینم.در چشمانت خبری نیست و می‌دانم این یعنی خیلی دور شده‌ایم.آنقدر دور که دیگر نمی‌توانم بفهمم درونت چه می‌گذرد.همه درها و پنجره‌هایی که به درونت راه دارند را بسته‌ای.
دیگر حتی مطمئن نیستم که اگر بدانم درونت چه می‌گذر اوضاعمان بهتر شود.هیچ موقع انقدر دور نبوده‌ایم و تلاش برای کم کردن فاصله بی‌
40 روز پیش خبر مرگ دختر عموی سی و چند ساله‌ام را شنیدم. مرگی ناگهانی و بی‌خبر. همانقدر ناگوار و شوکه کننده مثل وقتی که در بچگی امتحانی را خوب می‌دادم و وقتی با نمره‌ی افتضاحش روبرو می‌شدم نمی‌دانستم چه کار کنم.امروز 40 روز از آن بُهت گذشت. بُهتی که آرام آرام یخش شکسته شد. یخی که برعکس همیشه، سرد نبود، داغ بود.زندگی این روزهایم جوری بود که پدر و مادرم را نمی‌دیدم. هرروز و هرساعت کنار زنعمو و عمویم بودند. روزهایی که سرکار بودم با مادرم چت می‌کر
دیروز اینجا طوفان شدید و گردو خاک شد و بعد هم یکم بارون اومد. تو کانال هواشناسی خوندم که ییلاقات طوفان شدیدتر داشتن.من همین جمعه چند تا درخت تازه کاشته بودم فکر کنم با این طوفان مثل دفعه پیش همشون از ریشه در اومدن:|تو سطح شهر هم خیلی از درختای خیلی بزرگ شکسته بودن.حیف:(
 
دیروز اول شیفتم یهو لینک قطع شد.کابل اینا رو چک کردم مشکلی نداشت.همسر هم هنوز نیومده بود که بره کابل های تلفن بیرون ساختمون رو چک کنه. با نت گوشی هم نمی تونیم برای دورکاری وصل ب
 
آزاد شو از بند خویش، زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور نکنحرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزناز دشمنی پرهیز کـن، شمشیر را باور نکـنخود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندانتو شـــاهکـار خلــقتی، تحــــقیر را بــاور نکـــنبر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکشزیبا و زشتش پای توست، تقــدیر را باور نکــنتصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستیاز نو دوباره رســم کن، تصویر را باور نکنخالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفریدپر
گاهی وقتها جز اینکه دستهاتو ببری بالا و بگی تسلیم انگار راه دیگه ای نیست
غمگینم. کشتی ام شکسته به خاطر وجود طوفان و صخره و البته عدم مدیریت بنده شکست و به مقصد (مقصدی که من میخواستم) نرسید این چندمین بار است که اینچنین کشتی ام می شکند و به مقصد نمی رسد.
در این وانفسا بدترین و غیر قابل باور ترین خبر را هم برایت می آورند، خبر رفتن تنها عمویت که همان او دیدنش دلت را وا می کرد. بودنش دلگرمی ات بود. وقتی که نتوانستی باز هم بخاطر طوفان لعنتی و کنکور و د
انشا نویسی از پر استرس ترین کار هاست زیرا بدلیل عدم اعتماد به نفس و باور به اینکه خود لعنتیت میتونی انشا بنویسی باعث شده اکثر دانش آموزان انشا هاشون رو از سایت های مختلف کپی پیست کنن که در بیشتر مواقع معلم مچشون رو گرفته . حالا چه غلطی باید کرد ؟
مهم ترین اصل انشا نویسی باور به خوده اگه به خودت باور نداشته باشی که میتونی بنویسی هیچوقت نمیتونی بنویسی حتی تو فضای مجازی.
خودت رو باور کن و بدون نوشته های یه نویسنده نه دیر میاد نه زود میاد بلکه هر و
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «دشمنان نمیتوانند به ما سیلی بزنند، ما به آنها سیلی خواهیم زد. و این به‌خاطر عزم و اراده‌ی ثابت و قدرت تربیت جوانهایی است که در این طوفان عجیب فساد، قرص و محکم در صراط مستقیم ایستاده‌اند.» ۱۳۹۶/۰۳/۲۸نوجوان خامنه‌ای براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «ایستاده در طوفان» را منتشر می‌کند.
             
با تو بزرگ شدم و با تو خندیدنِ قهقهه‌وار رو یاد گرفتم. من حتی ریسه رفتن با بی‌مزه‌ترین مزه‌پرونی‌هاتم دوست داشتم. حتی وقتی با لهجه‌ی قشنگ شمالیت می‌گفتی ۱۸ سالته، باور می‌کردم. برادرم به سادگیِ من می‌خندید. می‌گفت داره شوخی می‌کنه. اما باور کن من باور می‌کردم که ۱۸ سالته. اما می‌دونی غمگین‌تر از این که خودم حالا ۱۸ رو رد کردم، چیه؟اینه که سخت باور می‌کنم. خب...مثلا وقتی شبکه خبر می‌گه اوضاع درست می‌شه، باور نمی‌کنم. وقتی فلان مسئول
با تو بزرگ شدم و با تو خندیدنِ قهقهه‌وار رو یاد گرفتم. من حتی ریسه رفتن با بی‌مزه‌ترین مزه‌پرونی‌هاتم دوست داشتم. حتی وقتی با لهجه‌ی قشنگ شمالیت می‌گفتی ۱۸ سالته، باور می‌کردم. برادرم به سادگیِ من می‌خندید. می‌گفت داره شوخی می‌کنه. اما باور کن من باور می‌کردم که ۱۸ سالته. اما می‌دونی غمگین‌تر از این که خودم حالا ۱۸ رو رد کردم، چیه؟اینه که سخت باور می‌کنم. خب...مثلا وقتی شبکه خبر می‌گه اوضاع درست می‌شه، باور نمی‌کنم. وقتی فلان مسئول
رپآهنگ « طوفان » از اینجانب « پاسبان پارسی » تحت لیبل « خانواده پارسی » از پلتفرم خصوصی کالیفرنیا theCalifornia.IR منتشر شد .
 
بنظرم و خیلی از اطرافیانم این آهنگ که سبک متفاوتی داره خیلی خفن در اومده ... گوش دادنش خالی از لطف نیس.
سر هم کل اهنگش ۱:۴۳ هست ؛ ۱:۲۵ زمان مفید این آهنگه ... ۱:۳۰ بیشتر وقتتونو نمیگیره
نظراتتونو برام بفرستید.
امروز زندگی نور داره. نور ملایم عصر بهاری. که بارون زده و داره از لای برگای سبز زنده میخوره رو موهام.
نامجو میگه 
«هوا برای زندگی کافی نیست؛ و نور نیز لازم.»
سوگند هم میخونه:
« در میان طوفان هم پیمان با قایق ران هاگذشته از جان باید بگذشت از طوفان هابه نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که برفروزم آتش ها در کوهستان ها» 
+ دوستش دارم. 
دانلود رمان بارانی از جنس طوفان نودهشتیا
نــام رمان: بارانـی از جنس طوفان.نــام نویسنده: یاسمن علیپور.ژانــررمان: جنایی _ عاشقانه _ غمگین.
خلاصه:دختری به نام باران..بارانی از جنس طوفان…بارانی که بعد از دو سال، قصد طوفان را دارد…بارانی که با وجود زخم های روی تنش هنوز بر سـر پای خود ایستاده است و فقط یک چیز را در ذهن و دلش تکرار می کند:“انتقام”.“انتقام”…“انتقام”…مقـــــدمه:در جنگل من هوا سرد است ،آهوها با کفتار ها می چرخند ؛ روباها قصـد ف
درونم میگه جاشو غصب کردی. جای خالیش رو برای خودت پر کردی،  فقط برای این که احساس نکنی ، که فراموش کنی قراره بره. قراره بره و تو مدام درونت میگی اتفاقی قرار نیست بیفته. سعی میکنی فرار کنی.فرار ، فرار از حقیقت. میزشو برداشتی حتی قبل این که بره. نمیخوای باور کنی که دلت تنگ میشه. باور نمیکنی. باور نمیکنی و خودتو خوشحال نشون میدی. خوشحال که یعنی از رفتنت دلتنگ نمیشم. یا دلتنگی قرار نیست مانع رفتن تو بشه. تشویقشم میکنیو میگی یه زندگی جدید در انتظارت
حلزون درونت را پیدا کن..!
جنوب ایتالیا زیستگاه نوعی چتر دریایی بنام "مدوز" و انواع حلزون های دریایی است ، هر از گاهی این عروس دریایی حلزون های کوچک دریا را قورت می دهد و آنها را به مجرای هاضمه اش انتقال می دهد .
اما پوسته سخت حلزون از او محافظت می کند و مانع هضم آن می شود! ، حلزون به دیواره ی مجرای هاضمه ی عروس دریایی می چسبد و آرام آرام شروع به خوردن عروس دریایی از درون به بیرون می کند!
زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد ، دیگر خبری از عروس دریای
در بعضی طوفان‌های زندگی، کم‌کم یاد می‌گیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه می‌شوی بعضی را هر چند نزدیک، اما نباید باور کرد.
متوجه می‌شوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد.
می‌فهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمی‌توان شناخت.
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه‌شدن تاوان دارد؛ ممکن است در حین آگاه‌شدن درد بکشی،
این آگاهی دردناک است
اما هرگز تلخ نیست...
اینو چند وقت پیش تویه دفتر خاطراتم نوشتم 
( یه روزی وقتی همه رفتن میفهمی چقد تنهایی..... میفهمی تنهایی یعنی چی ..میفهمی غم یعنی چی گریه یعنی چی ..... وقتی همه رفتن فقط خودتی ..خودتی که میتونی بعد این تنهایی بایه حرکت کوچیک پیروز باشی بایه حرکت کوچیک کیش ومات ...هروقت تنها شدی من درونت رو پیدا کن ..ممکنه مثل خودت زخم خورده باشه ولی بلده چه جوری دلداریت بده هیچ وقت به این جماعت که هر روز رنگ عوض میکنن تکیه نکن ..دل نبند ..اونا هم یه روزی میان و یه روز دیگه
گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم می گویم: در دیاری که پر از دیوار است به کجا باید رفت؟!به که باید پیوست؟!به که باید دل بست؟!
حس تنهای درونم می گوید: بشکن دیواری که درونت داری!چه سوالی داری؟!تو خدا را داری و خدااول و آخر با توست.
و خداوند عشق است ♥️
وقتی همه جا ساکت می‌شود،مثلا نصفه شب ها،صدایی از دوردست خبر یک اتفاق نامعلوم را می‌دهد.
اتفاقی که مثل یک طوفان می‌آید و همه چیز را نابود می‌کند و می‌رود بدون اینکه نگاهی به پشت سرش بکند.
یک طوفان که بند بند وجودم را از هم جدا می‌کند و چیزی باقی نمی‌گذارد جز چند تکه استخوان.استخوان هایی که با یک اشاره دست پودر می‌شوند.
شب ها خوابش را می‌بینم.خوابی پر از هیچ!قدم می‌زنم در جایی که هیچ چیز نیست حتی زمین و آسمان.از خواب می‌پرم.پا می‌گذارم بر
رها از قیل و قال دنیای دون
پر از نور، آگاهی؛ جنون
به هر پرسش بی جوابی جواب
ز هر حالت بی‌قراری برون
 
وجودش سراسر پر از سود و جود
چنان کودکی غوطه‌ور در وجود
درون جهان؛ درک یک بودنش
همانی که بودیش، کامل می‌نمود...
 
این خدا، قهرمان؛ این زمان
درونت نشسته، درونت عیان
که تا بشکنی خود و جویش کنی
بگردی ز پیریِ خود جاودان
 
------------------------------
پ.ن.1: واگویه‌های یک ذهن فراری از کلاس روان‌شناسی عمومی؛ 4/آذر/98
پ.ن.2: مشخصا شبیه شعرهای قبلیم راحت و روان نیست، و
 ❆ #شبیه:شبیه من دلتنگ می شوی روزیقبول کنانسان به آنچه باور داردشبیه می شود ❆ #شعر:نسیمِ شعرمضعیف‌تر از آن استکه پنجره‌ی دلت رابه لرزه درآوردکاش یک‌باره شعرم طوفان می شد ❆ #جمعه:جمعه هاحول حضور تو می چرخدبیا تا رها شوداز اینهمه انگِ دلتنگیجمعه ی بیچاره #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
وقتی در عشق هستی ،
مراقبه را فراموش نکن ،
 
عشق هیچ چیز را حل نمی کند .
عشق فقط نشان می دهد که چه کسی هستی ، کجا هستی
 
خب است که عشق بیدارت می کند .
از گیجی و آشقتگی درونت آگاه می شوی .
اکنون وقت مراقبه است !
اگر عشق و مراقبه با هم باشند ، هر دو بال را داری و # تعادل خواهی داشت .
 
 
هیچ کس نمیتونه به تو بگه درست چیه؛ چون مسئولیت هر انتخاب و عملی با خودت هست.
مشورت کن، جهان رو ببین اما تو انتخاب کن.
به چیزی مومن شو که از درونت جوشیده و پذیرفتی و محصول مستقیم  فشار و تمایلات هر فکر بیرونی ای نیست.
و تا وقتی ایمان داری بپذیرش؛ نکنه روح عملی از تو کوچیده باشه و درگیر ظواهرش مونده باشی...
باور کنم؟
که این تویی؟
که این کبوتر راه بازگشت را بلد بود و بر نمی گشت؟
کم کم باور کرده بودم که از تو برای من نامی مانده؛
و در جایی، برای زنی، مادری، آرزومندی،
یا برای شهری... شهید گمنامی!
باور نمی کنم..
تو باور می کنی؟
که این منم، این چنین آرام؟
منتظری که ساعتی از نبودنت را تاب نمی آورد.
زبانم گلایه دارد اما تو باز آرام چشم هایم را گوش کن
رواق منظر چشم من آشیانه توست،
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
توی کلاس ما یک دختر هست که به خودش اجازه میدهد هر حرفی را به هر کسی بزند 
با من هم چندباری دهن به دهن شده
 هر بار به این نتیجه رسیدم شعور اصلا به سطح تحصیل و پول و قیافه ربطی ندارد
تا حد زیادی به رفتاری که دیدی عقده هایی که درونت جمع شده فرهنگ فضایی که در آن بزرگ شدی و بزرگ تر که میشوی تا حدی به تلاش خودت برای بهتر شدن بستگی دارد 
این دختر روی اعصاب است درست شبیه رفتارهایی که از بقیه هم انتظار میرود اما تلاششان را میکنند کمی با شعور به نظر برسند 
Artist: Ryan Stewart | Music Name: A Distant Storm | Genre: New Age/Piano | Released: 2019 | Ryan Stewart - A Distant Storm
هنرمند: رایان استوارت | نام موزیک: طوفان دور | سبک: نیوایج پیانو | تاریخ انتشار: 2019 | ملیت: آمریکا
دانلود آهنگ بی کلام (رایان استوارت) Ryan Stewart با نام (طوفان دور) A Distant Storm
ادامه مطلب
پویانمایی پرنده طلایی
 
داستانی که قسمتی از آن مربوط به امام رضا (علیه السلام) میباشد.
 
پرندۀ طلایی یک کبوتر آزاد به نام طوفان است که در پی یک جای مناسب برای زندگی راه بسیار طولانی را طی کرده است.
«طوفان» از راه دوری می‌رسد و با «نقره»، «مهربان»، «سفید»، «عمو دانا» و سایر کبوترهای شهر جدید دوست می‌شود. او شهر آنها را برای زندگی مناسب می‌یابد، غافل از اینکه دوستان جدیدش برخلاف نظر او، این شهر را محل مناسبی برای زندگی نمی‌دانند و قصد دارند آ
سحردرمسجدکوفه علی طوفان ایمان است/برای وصل برایزد ندایش فزت ازجان است/شده محراب آن مسجد زخون فرق اورنگین/صدای جبرئیل آنجا نشان ازچشم گریان است/برای امت احمد به ناگه یک بلا آمد/دوباره بی پدر گشتن برآن خیل یتیمان است/زندتیغ ستم دشمن عدالت را که حیدربود/برای شیعیان اشکی زچشم هرمسلمان است/عزابرپاشده اینک زداغ حضرت حیدر/که تقدیرخداوندی برایش وصل جانان است/بیاید یوسف زهراکه مرهم برعلی باشد/ظهورحضرت مهدی برای درد درمان است/
 مثلِ کویر که‌آب را باور نمی‌کند
من مدتی‌ست خواب را باور نمی‌کنم
موهات را در مقنعه هم گیس کن که من
این پوششِ حجاب را باور نمی‌کنم
اَعمال تو اگر تماماً هم کلیشه‌ای ست
مِن بعد کارِ ناب را باور نمی‌کنم
مجبور یعنی؛ مرده ،ولی درخصوصِ تو
من حقِ انتخاب را باور نمی کنم
از شعرها نپرس، نمی‌پرسم از خودم
حتی همین جواب را باور نمی‌کنم
در سینه بی‌حساب به خودم مشت می‌زنم
از علم‌ها حساب را باور نمی‌کنم
آیا گناهکار خودمم توی انزوا ؟
آری خودم ثواب را
بهم گفت دلم برایت تنگ شده بود. برایش لبخند زدم. گفت چی شده؟ برایش خندیدم. گفت چرا می‌خندی؟ گفتم ها؟ خودم را برای کی به نفهمی می‌زنم؟ برای او؟ می‌داند آنقدر‌ها نفهم نیستم. برای خودم؟ می‌دانم اصلا نفهم نیستم. گفتم هیچ باور نمی‌کنم دلت برایم تنگ شده باشد. اخم کرد. گره‌خورده و در ذوق خورده و جاخورده. چرا؟ مگر چی شده؟ باور نمی‌کنم. گفتم چون ندیدم دلت تنگ شده باشد. گفتم دلت تنگ شده بود وقت می‌‌کردی پیام بدهی، زنگ بزنی، من را ببینی. گفت اما من دلم
فکر کنین بعد کلی سختی کشیدن دوباره درگیر یک چالش جدید بشین و کاملااتفاقی متوجه یکسری پیام بشین که در مورد شماست ( و دد مورد شما به خانواده هشدار میدن !)و شما هم با این که امکانش رو دارین به خودتون اجازه چنین کاری رو ندین که برین پیام ها رو چک کنین و بلا تکلیف بشینین که ببینین چه بلای دیگه ای قرار سرتون بیاد ، تا کجا قراره تحت فشار باشین و برای عقایدتون بجنگین و پنهانشون کنین :)))))
فقط میتونم بگم خدایا تنها امیدم اینه که حواست هست ، هر چی که خودت صل
از سفره ی انقلاب، امسال یه روز تعطیلی وسط هفته نصیب ما شد، و یه همسایه ی دیوار به دیوار که ظاهرا از صبح کرم گوش گرفته و میخونه : آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما میچکد از چنگ تونامبرده بانو و حدودا ۶۰ ساله میباشد -_-
میفرماد دشمن در درون توست، آمریکای درونت را بشناس، و به آن مرگ فرست، حتی میفرماد آمریکا ی زمانه ات را بشناس، آمریکای کشورت را!
تکبیر!
آغاز امسال و پایان پارسال اراده‌ی عمومی بر دیکتاتوری تقویم‌ها پیروز می‌شود. روزهای تعطیل آخر سال تعطیل نیستند و روزهای غیر‌تعطیل اول سال تعطیل هستند. مردم به تقویم‌ها نگاه نمی‌کنند، تقویم‌ها به مردم نگاه می‌کنند. آب‌ها که از آسیاب افتد، سال نو مبارک که از دهان افتد، پایان نوروز می‌رسد به همان آغاز روز از نو روزی از نو. خوشی سرخوشی اول سال که از سرمان بپرد گوش‌های دراز پینوکیووار خود را در آیینه می‌بینیم و با خود می‌گوییم این بود هما
طوفان غم زکوفه برکوچه دل آمد/ازماتم ولایت مجلس ومحفل آمد/اشک بصرکه کم شدخون دیده راگرفته/اندر فراق حیدرآن مردعادل آمد/زهرازاین مصیبت با مصطفی بگرید/خون خدازفرق مولای کامل آمد/محراب کوفه اینک از خون اوخضاب است/ازمجتبی وزینب گریه به حاصل آمد/الهام غم گرفته چون کربلا زحیدر/اشک حسین عطشان برجان ساحل آمد/ای بی وفا زمانه بامرتضی چه کردی/سوی یتیم کوفه غم راچه نازل آمد/گریه زچشم مهدی بانائبش چکیده است/ناگه ظهورمولابر شیعه نائل آمد/
اولین قدم در روند بهبودی خیانت همسر ، تأیید تأثیر کامل خیانت است تا بتوانید یاد بگیرید که طوفان احساسی را که شروع شده است آرام کنید. افرادی که دچار آسیب دیدگی شده اند ، معمولاً بین دوره های بی حسی و احساس غرق در نوسان هستند. با کاهش شوک اولیه ، کنترل ناپذیری روحیه بر آنها چیره می شود. هنگامی که برای اولین بار خیانت همسر تان را کشف کردید ، ممکن است عصبانی شوید ، سپس به سکوت حیرت آور عقب نشینی کنید. با این حال ، به عنوان تأثیر خیانت همسر شما ، ممکن
بهرشیعه دررجب طوفان ماتم آمده/درشهادت نامه او بازهم غم آمده/حضرت موسی بن جعفر شدشهیدراه دین/از فراقش ناله هایی چون محرم آمده/هفتمین گوهر برای دوستان اهل بیت/یاداز زنجیر وزندان اشک زمزم آمده/میشود باب الحوائج کشته درسجن بلا/مجلس سوگی برای او فراهم آمده/زمزم دلدادگی شیعیان کاظم شده/بهرایمان وولایت حبل محکم آمده/تسلیت برمهدی او درفراق حضرتش/برمصیبتهای کاظم بازمرهم آمده/
سلام
نمیدونم اینو نوشتم یا نه.
یه دیوونه هه رو دیدم چند روز پیش. چهره اش شبیه بی خانمان ها بود و حرفایی که میزد به آدم عادی نمیخورد. بخوام توصیف کنم میتونم بگم که همه چیز رو به هم ربط میداد و خودش رو یکی از آدمای تو انجیل میدونست.
اعتقادات جالبی داشت. میگفت که وقتی اسم یه نفر روتون گذاشته میشه، شما ادامه زندگی اون آدمی هستید که قبلا این اسم رو داشته و مرده. یه جورایی خوشم اومد. یعنی این که این آدما نیستن که زندگی میکنن، اسم های آدم ها هستن که زندگ
اینجوری که هر اتفاقی چه خوب و چه بد بیفته تو گریه میکنی. احساسات دوچندان میشه. مهم نیست خوب یا بد. اگر عصبانی بشی کل دنیارو میخوای رو سر بقیه خراب کنی. و اگه خوشهال باشی میخوای کل دنیارو به جشن تبدید کنی.
و یک موجود در محیط بیرونیت هست که داره درونت رو چنگ میزنه. انقدر چنگ میزنه که گوشتت رو میکنه. خیلی نامرتب. هرجایی رو دلش بخواد چنگ میزنه. هرموقع دلش بخواد.
و میشه بهش اعتراضی کرد؟؟ کاش میشد. اروم باش بابا.
امروز یه چیز بزرگ فهمیدم:
سمیرا همشون رو فراموش کن؛ دولت، ملت و این خاک
هیچکدوم اصلاح پذیر یا قابل بازگشت به چیزى که میخواى نیست
حداقل تا وقتى که تو عمر مى کنى
پس تمرکزت رو بذار رو چیزى که عشق درونت میکشه میبردت 
اینطورى میتونى به اونا کمک کنى اما مهمتر اینه که پشیمون نمیشى چون معیار خودتى.
پس فراموش نکن: اون سه رو فراموش کن ؛ مطمئن باش اونا برنمیگردن به اون نقطه آرزوهات.
بچسب به هنر و ادبیات دخترم...
باور چیست ،چگونه شکل میگیرد و چگونه آن را تغییر دهیم ؟
باور چیست ؟
✅ باور فکر یا رفتاری است که در اثر تکرار،انسان به درستی آن اعتقاد داشته و به عنوان یک حق مسلم پذیرفته است.
یک تعریف دیگر:
عمیق ترین رفتارها در سطح ناخودآگاه انسان.
اگر فکر میکنید که برای موفق شدن باید سخت کار کنید
به این معنی است که شما باور داریدکه کارهای سخت منجربه موفقیت میشود و بالعکس.
اگر فکر میکنید هوای تهران آلودست قطعا برای شما همینطور خواهد بود .
پس باور یعنی اینکه به
می خواهم شمارا فرا بخوانم،فرا بخوانم به شمردن دفعه هایی که مُردید و زنده شدید،افتادید و برخاستید،آویخته شدید و نجات یافتید.حال فکر کنید،چند بار مرده اید؟حرف هایی که میخواهم بزنم تلخ است برای شنیده شدن،شاید هم تندی اش پرده ی ذهنتان را سوراخ کند،شاید حتی به پایان هم نرسد!
من دختری از جنس باد هستم،پرگشودن را یاد گرفته ام،آنقدر پر زدم که روزی با باد یکی شدم،همبسته شدم،من باد شدم!اما برای باد شدن باید بارها مُرد و زنده شد،باید بگویم:بسیارند دخ
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
داستان ما مسلمان های این کره خاکی، داستان یک خانواده پر جمعیت است که بچه هایش در کودکی از نعمت دیدار والدینشان محروم شدند و یک دلال بی رحم هر کدام را به یتیم خانه ای سپرد یا به خانواده ای بخشید. هر کدام را به گوشه ای از دنیا.
به مرور زمان، بچه ها که حالا هر کدام سالها و ماه ها از هم فاصله داشتند والدین را فراموش کردند و این باور را پذیرفتند که گویا محکومند به گذشته ای که به یادش نیاورند.
روزهای سخت دور از خانه. روزهایی که هر کجا رسیدند به آن ها گف
فقط میخوام بگم که امیدوارم به آینده. واقعا به آینده امیدوارم. نه اینکه امید داشته باشم فقط، نه. باور قلبی دارم. به اینکه سرانجام خونه‌ی گرمی خواهم داشت. به اینکه دوست‌ها و جمع قشنگ خودم رو خواهم داشت. به به ثمر رسیدن رویاها و آرزوهای شخصی باور قلبی دارم.  باور قلبی.
کافه‌چی شده‌ام. مشتری‌هایم هر کدام حالی دارند و هوایی. یکی‌شان همیشه شِیک می‌خورد، یا هات چاکلت، یا نهایت کاپوچینو مدیوم. می‌پرسم شب کدام است؟! سر می‌گرداند. نگاهم می‌کند. درنگ می‌کند. با صدایی به آهستگیِ نفس می‌گوید: «یه چیز تلخ‌تر... غلیظ‌تر... دارک... سنگین‌ترین چیزی که تو دست و بال‌ت پیدا میشه...» می‌دانم چه می‌خواهد. می‌روم. هنوز صدای نفس‌هایش می‌پیچد توی گوشم...
چشم‌هایم را باز می‌کنم. بی‌کافه‌ام، بی‌مشتری...
پ.ن: این‌جانب، از
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
کاترین! هیچ‌وقت تسلیم نشو.
خیلی چیزها را در درونت داری و نجیب‌ترینشان احساس خوشبختی است.
فقط منتظر مردی نباش که با تو کنار بیاید.
این اشتباهی‌ست که خیلی از زن‌ها دچارش می‌شوند.
تو خودت خوشبختی را پیدا کن.
مرگ خوش#آلبر_کامو
کاترین! هیچ‌وقت تسلیم نشو.
خیلی چیزها را در درونت داری و نجیب‌ترینشان احساس خوشبختی است.فقط منتظر مردی نباش که با تو کنار بیاید.این اشتباهی‌ست که خیلی از زن‌ها دچارش می‌شوند.
تو خودت خوشبختی را پیدا کن.
مرگ خوش#آلبر_کامو
کاترین! هیچ‌وقت تسلیم نشو.
خیلی چیزها را در درونت داری و نجیب‌ترینشان احساس خوشبختی است.
فقط منتظر مردی نباش که با تو کنار بیاید.
این اشتباهی‌ست که خیلی از زن‌ها دچارش می‌شوند.
تو خودت خوشبختی را پیدا کن.
مرگ خوش#آلبر_کامو
موفقیت یک نگرش است، یک باور است، یک عادت است.
موفقیت ارزانی کسانی است که آن را می خواهند و باور  دارند که می توانند به آن برسند. موفقیت ارزانی آنهایی است که میل به عمل دارند. موفقیت بری از رمز و راز است.بسیاری از کسانی که به موفقیت دست یافتند، سالها با شور و اشتیاق زحمت کشیده اند. آنها عاشق کارشان بوده اند.موفقیت استفاده آگاهانه از اصول ویژه است. آن را نمی توان به سرنوشت و تقدیر نسبت داد تنها موضوع بر سر باور داشتن است.اینکه خود را باور کنید و م
تا سال 1954 باور تمام دنیا بر این بود که یک انسان نمی تواند یک مایل را زیر ۴ دقیقه بدود. آنها باور داشتند که انسان محدودیت های فیزیکی دارد که هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر چهار دقیقه بدود! تا اینکه سر و کله راجر بنستر پیدا شد و در یک مسابقه یک مایل را در کمتر از ۴ دقیقه دوید.از آن به بعد در یکسال حدود بیست هزارنفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد! چه چیزی فرق کرد؟ درعرض یکسال؟
هیچ چیز فقط یک کلمه:باور
 
باید توی کویر گم شده باشی و میان طوفان شن گیر کرده باشی تا تفاوت کویر و شن زار را بهتر بفهمی. 
در خواب گیر کرده در نمک زار طوفان گرد و غبار نمک شروع شد هر برخورد گرد با دست و صورتم تمام تنم را می سوزاند و کامم شور می شد .
زنی از دور دست فریاد میزد بچه اش نمرده و زنده است .
و
من از داغ نمک می سوختم و به خود می پیچیدم و می خواستم به آن زن بگویم می دانیم زنده است و چه خوب داد زدی که زنده است اینگونه جان و دلت کمتر می سوزد .
اما
دهان که وا می کردم داغ نمک ب
گفت :فقط بهم بگو که دیدی.
گفت:دیدم.
آروم شد و همه راه تا خونه رو از پاییز قشنگ و هوای سرد و آسمون ابری و نم بارون و درختای رنگی حرف زد و خوشحال بود که باورش داشت.
حالش خوبترین حال دنیا بود و از ته دل فریاد کشید: خدایا شکرت.
 
#داستانک
#باور
#خدابامنه
تحلیل المانیتور از احتمال جنگ بین ایران و آمریکا؛
آرامش قبل از طوفان در خلیج فارس؟
کمتر از سه هفته پس از ترور ژنرال قاسم سلیمانی توسط آمریکایی‌ها و سپس حمله موشکی ایران به پایگاه‌های آمریکا در عراق که به تلافی این ترور صورت گرفت به نظر می‌رسد تب جنگ در خلیج فارس فعلا فروکش کرده است. این احساسی بود که من بعد از بازدید از عربستان و امارات متحده عربی در ماه جاری داشتم.
https://www.entekhab.ir/
ادامه مطلب
تا همین پنجاه روز پیش، اگر زندگی، درونت از رونق افتاده بود، جهان بیرون و آدمها میتونستن پناهگاه و گرمابخش باشن. اما حالا اگر خودت تقلا نکنی افسردگی و دل مردگی تو رو تا انتها خواهد بلعید.
تا همین پنجاه روز پیش، سرماخوردگی های روحت، موقتی بود. اما حالا مدام بادهای می وزن که شعله جانت رو خاموش کنن و مدام باید مراقب باشی. 
دوام شادی، دل آرامی، گرمای درون خیلی کوتاه شده و منقطع.
 
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه که دید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توکه سفید پوشیدند جان به کَفانِ  رَهِ عشقکه تو اما کردی دوده به تنمرگِ دل باور شد آنگاه کهتو سیه پوش شدی ما سیه پوش شدیماما لاله ای می‌زند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت...#دلساخته_های_آنی
آدم باید چقدر قوی باشه که جا نزنه ؟ اینو از خودم پرسیدم وقتی تو راه برگشت به خونه بودم. آدم باید چقدر قوی باشه و چقدر کلمه داشته باشه که برای خودش از امید بگه ؟ بگه که زندگی سیاه نیست درحالی که وسط تاریکی وایستاده! یجوریم که انگار رو لبه‌ی دره موندم و تکون که بخورم مقصدم مرگه . ولی نمیتونم از کنار پرتگاه بیام کنار. اونجا موندم و به خودم میگم که زندگی سیاه نیست ، آدما سیاه نیستن، قلبت سیاه نیست . بعد میخوام که این حرف‌ها رو باور کنم . باورم میکنم .
 
آبجی کوچیکه سلام
راستی وقتی می خونی جواب سلام منو بده
درسته نیستم و نمی دونم تو کِی و کجا داری منو می خونی
ولی شک نکن می رسه بهم
سلامی که تو برای من بفرستی رو توی پیچ و تاب ذهن و روحم حس می کنم
...
...
آبّاریکلا، سلام به روی ماهت همه چیزم، امیدم، مریمم، آرزوم
 
امشب داشتم به این فکر می کردم که...
به این فکر می کردم که 
عجب عشقی بود
عجب غَلَیانی داشت
چه آشوب هایی که به پا نمی کرد
و چه طوفان هایی که به راه نمی انداخت؛
مثلاً توی کورانِ غربت و بی کسی پیش
بسم الله الرحمن الرحیم
بیاید باور کنیم ما همه بچه های حسینیم...
به خودش قسم ما همه بچه های حسینیم
اگر باجون و دل باور کنیم بچه های حسینیم نگاهمون به این زندگی فرق میکنه
دیگه نمیتونیم هرکاری بکنیم...
دیگه نمیتونیم برای خودمون باشیم
اگرم بچه های ناخلفی باشیم پدر هیج وقت بچه شو رها نمیکنه
.
.
.
من دختر حسینم
حسین رهام نمیکنه
یا حسین علیه السلام
 
تقدیم به دانش آموزان عزیز هنرستان بشارت
تو را می نگرم، نه آن چنان که دیگران تو
را می بینند. کیست همچون تو که نور خدا در درونش جاریست؟! چشمانت را بسته
ای تا مبادا با ارمغان نور خدا، زشتی ها را ببینی. تو با گام هایت دالان
های طولانی پر از نور امید را می شکافی. تو در درونت قصرهای سر به فلک
کشیده از روشنی ساخته ای که دست بینایی به آن نمی رسد. قصرهایی که خشت خشت
آن را با چشم دل دیده ای و بر هم نهاده ای. با توام! بنشین و ساعتی جهان
نورانی درونت را برایم
از صبح که بیدار میشم تازمانی که خوابم ببره مدام دارم  تو ذهنم حرف میزنم لحظه هایی که صحبت کردن ذهنم تموم میشه زمان هایی که دارم با کسی حرف میزنم برای همین وقتی میام اینجا دیگه نمیدونم باید از چی بگم از حرفهای تو مغزم، از حرفهایی که به دیگران میزنم از چیزهایی که میخام از چیزهایی که میخاستم نشده از چیز هایی که نمیدونم میخام یانه از.... هیچی ندارم برای نوشتن.
اگر کسی مرا خواست 
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
واگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوف
 
باور نکن!
 
پیش از هر چیز درود بر شما بزرگان! 
صادقانه بگویم، ماه ها پیش غزلی خواندم از شاعری فرهیخته که نامش را نمی دانم و پایان هر غزل به عبارت ( باور نکن ) ختم می شد. این اولین غزل من است که از این شعر الهام گرفته شده و تکرار ( باور نکن ) نخست از ذهن من تراوش نشده. از همه ی شما سپاس گزارم برای وقتی که به خواندن غزل من اختصاص می دهید. مرا از نقد و نظرهای زیبای خود بهره مند کنید:
 
 من غزل هایم همه حرف دل است!           حرف رمال و چنین ادعیه را باور نکن
بعد از این همه وقت که باورت داشتم و تو نه به باور من، که به باور همه آن آدم ها خیانت کردی، رنگ دنیا برای همه آن آدم ها عوض شد...
دو سال و سه ماه و ده روز از آن روزها گذشته و تو هنوزبصورت خاموش باورهای ما را نابود می کنی... خسته نشدی از این همه دروغ... دغل... نفاق... ریا...
+مواظب اعتمادی که آدم ها به شما می کنند باشید، اعتماد المثنی ندارد!
 
باور نکن!
 
پیش از هر چیز درود بر شما بزرگان! 
صادقانه بگویم، ماه ها پیش غزلی خواندم از شاعری فرهیخته که نامش را نمی دانم و پایان هر غزل به عبارت ( باور نکن ) ختم می شد. این اولین غزل من است که از این شعر الهام گرفته شده و تکرار ( باور نکن ) نخست از ذهن من تراوش نشده. از همه ی شما سپاس گزارم برای وقتی که به خواندن غزل من اختصاص می دهید. مرا از نقد و نظرهای زیبای خود بهره مند کنید:
 
 من غزل هایم همه حرف دل است!           حرف رمال و چنین ادعیه را باور نکن 
دانلود فیلم سینمایی یک کیلو و 21 گرم کاری از رحیم طوفان منتشر شده در شبکه نمایش خانگی
اگر به فیلمهای ژانر اجتماعی و درام علاقمند هستید پیشنهاد ما این است که حتما فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم رحیم طوفان کارگردان جوان سینمای کشورمان را تماشا کنید.
کارگردان: رحیم طوفان
تهیه کننده: وحید نیکخواه آزاد
نویسنده: لیلا نیکزاد
بازیگران: سعید آقاخانی ، لیلا زارع ، فرشته صدر عرفایی ، آناهیتا افشار ، بابک انصاری و ...
خلاصه داستان: بابک و مهتاب یک زوج میانسا
 ای بی تو دل تنگم بازیچه ی طوفان ها
چشمان تب آلودم باریکه ی باران ها
مجنون بیابان ها افسانه مهجوری است
لیلای من اینک من مجنون خیابان ها
آویخته ی دردم آمیخته ی مردم
تا گم شوم از خود گم در جمع پریشان ها
با این تپش جاری تمثیل من است آری
این بارش رگباری بر شیشه ی دکان ها
با زمزمه ای غم بار تکرار من است انگار
تنهایی فواره در خالی میدان ها
دریاب مرا ای دوست ای دست رهاننده
تا تحته برم بیرون از ورطه طوفان ها
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخو
این یک هفته برای من هفت سال گذشت، هر شب کابوس می‌دیدم، به حول و با عرق سرد از خواب می‌پریدم مدتی غلت می‌زدم و به زور چشمام رو می‌بستم تا دوباره خوابم ببره اما باز کابوس. سختی‌ش این بود که هیچ‌کس نباید از حالم خبردار می‌شد. بنابراین باید ظاهرم و کارام کاملا عادی می بود. چقدر سخته درونت آشوب باشه اما بخندی و هرکس پرسید خوبی؟ بگی خوبم.
حالا بعد از یک هفته دلشوره‌ام بیشتر شد. امیدوارم خیر باشه. 
کاترین ! هیچ وقت تسلیم نشو ..
خیلی چیزها را در درونت داری
 و نجیب‌ترینشان احساس خوشبختی است.
فقط منتظر مردی نباش که با تو کنار بیاید.
این اشتباهی‌ست که خیلی از زن‌ها دچارش می‌شوند.
تو خودت خوشبختی را پیدا کن.
مرگ خوش
#آلبر_کامو
وقتی طوفانی  پشت سر گذاشته میشه، پر میشم از ترس و اضطراب.... و هیچی مثل صحبت کردن آرومم نمیکنه نه اینکه دست یکیو بگیرم بگم بیا بشین من حرف میزنم تو باهام همدردی کن،نه ... برعکس دست خودمو میگیرم یه گوشه از اتاقی رو انتخاب میکنم  میشینم و فکر میکنم... فکر میکنم و همچنان فکر میکنم... بهش احتیاج دارم چون هیچ جوره نمیتونم اون ترس و اضطرابو از خودم دور کنم....
دور میشه چون ازبس درگیرش شدم برام عادی شده ....تو این زمان برای خودم فیلسوفی میشم هرجمله ای که از ذ
“مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمی‌کند. وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی‌آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی طوفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون طوفان گذاشت.”من توانایی خاصی دارم :/ تو این روزا فقط توانایی رو تو نامرئی شدن، سفر تو زمان، قدرت بیش از حد و چیزای دیگه می بینن ولی دنیا عجیب تر از اونیه که ما تصورشو می کنم... خب بذا
توی گروه یاناکار زدن که فردا کلاس همین روان شناس ست ساعت 14:30 همه بیایند کسی فراموش نکنه ؟ در مورد انگیزه و انگیزش !!!!! براش همون مسئول یاناکار رفتم پررایوت نوشتم شاید نتونم بیام اما سعی میکنم !!!! بعد سند نکرده پاکش کرده ام ، وبرای خودم توضیح داده ام برای کسی توضیح نده ساکت باش سکوت همه جانبه توی درونت و بیرون همین ...  دیگه توان جنگیدن ندارم فقط میخوام شهامت اینو پیدا کنم و همه چیز رو تموم کنم
یکی از ابزارهای پر کاربرد برای حل مسائل و مشکلات و یا یافتن ایده های جدید، استفاده از طوفان فکری یا بارش فکری است.
در این مطلب تصمیم داریم در خصوص این تکنیک کاربردی کمی توضیح بدهیم.
طوفان فکری یک تکنیک خلاقیت فردی یا گروهی است که در طی آن، با جمع آوری فهرستی از ایده ها که خود به خود توسط اعضا تولید می‌شود، برای رسیدن به یک جمع بندی در مورد یک مسأله تلاش می شود.
این مسئله می تواند یک مشکل سازمانی باشد و یا یک ایده که نیاز به کامل شدن و بهبود دارد.
سر به بالینت گذارم، شکو ه را سر می کنی،
می پذیرم شکوه هایت، شکوه از سر می کنی.
گر امیدم ناامید از راه باور می رود،
می کنم باور، مرا یک روز باور میکنی.
دیگران در فکر جا و ما و تو در فکر جان،
چارة دیگر نداری، کار دیگر میکنی.
از الم قلبم قلم کردی، کرم کردی ولی
 از الم نیش قلم در خون من تر میکنی.
شور این شرمندگی نزد بشر افتاده است،
هر زمان از شور دل سودای محشر میکنی،
صد بلا و صد جفا را دیده از جور فلک،
من چه سازم، از فلک هم جور بدتر میکنی
طوفان عظیم نوح(ع) آغاز دورۀ جدید تمدّن بشری بر روی زمین است. زمان رخداد آن مورد اتّفاق عموم ملّت‌ها و امّت‌ها قرار دارد که حدود 3100 پیش از میلاد -با اندکی پس و پیش- گفته شده است؛ امّا در مورد اینکه جهانی بوده یا منحصر به غرب آسیا، در بین صاحبنظران اختلاف است. آیت‌الله جوادی آملی از جمله عالمان معاصر شیعه است که این اختلاف نظر را به طور جدّی در مباحث تفسیری خود مطرح کرده است.
امّا از نظر حقیر، وقتی خداوند در چند جای قرآن، انسان‌ها را با لفظ "بنی
باور می‌کنم که مرا از یاد برده باشی شاید هم هیچ‌گاه مرا در خاطر نداشته‌ای که از خاطر ببری 
یا شاید هرگز مرا نشناختی و ندیدی که در خاطرت وارد شوم...
باور می‌کنم که عطر هیچ نرگسی مرا به خاطرت نخواهد آورد؛ چون تو هیچ کدام از نرگس‌هایی که در گلدان روی میزم گذاشتم را به من هدیه نداده بودی...
باور می‌کنم وقتی باران اردیبهشت ماه از کوچه ها دلبری می‌کند دلت برای قدم زدن زیر باران و گرفتن دست‌های من تنگ نشود. چون هیچ‌گاه دست در دست من زیر باران قدم ن
تو مرا از دست دادی ای دوست
من که زندگی دارم ای دوست
هرچه از عشقت کنارم ماند
به خودت میسپارم ای دوست
بعد از تو باران هنوز میبارد
بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خواب هم نمیبینی مثل مرا دیگر
غرور من اینجاست تنها نمیمانم راحت برو بگذر
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
نه نداری ! ارزش ماندن کنارم را نداری
هیچ نشانی تو از عاشق ها نداری. ن
پویانمایی پرنده طلایی
 
داستانی که قسمتی از آن مربوط به امام رضا (علیه السلام) میباشد.
 
پرندۀ طلایی یک کبوتر آزاد به نام طوفان است که در پی یک جای مناسب برای زندگی راه بسیار طولانی را طی کرده است.
«طوفان» از راه دوری می‌رسد و با «نقره»، «مهربان»، «سفید»، «عمو دانا» و سایر کبوترهای شهر جدید دوست می‌شود. او شهر آنها را برای زندگی مناسب می‌یابد، غافل از اینکه دوستان جدیدش برخلاف نظر او، این شهر را محل مناسبی برای زندگی نمی‌دانند و قصد دارند آ
عیدست ولی بر تن ما رخت قدیم استطوفان بلا در همه جا، جای نسیم استامسال؛ نه ایران که جهان تیره و تار استگویند که این فتنه، ز شیطان رجیم استترسی نَبُوَد بر دل طوفان زده ی ماوقتی که توکّل به خداوند کریم استهر چند که دوریم ز خویشان و  عزیزانجای همه عمریست در این قلب سلیم استباید که صبوری کنم و خانه بمانمفاتح بُوَد آنکس‌ که شکیبا و حلیم استما منتظر آمدن صبح بهاریمچشمم به دَر انگار که از عهد قدیم استراضی به رضای تو اَم ای خالقِ سبحانامید من هر لحظه
دریچه ای به مبحث بخش ششم در کتاب (ثروت شو)
۱) چگونه می توانیم باور کنیم که سالی خارق العاده در پیش داریم.
۲) راهکارهایی برای درآمد ماوراء طبیعه.
در این بخش در مورد باور داشتن به سالی خارق العاده صحبت می کنم .
من از شما می پرسم که شما زندگیتان را کجا بنا کرده اید؟ 
انتظار چه خبری را دارید ؟ به چه باور دارید؟
در مورد جواب این سوالات در کتابم به صورت راحت و آسان و کاربردی توضیج دادم  و راهکارهایی را ارائه کردم که بد نیست ، کتاب (ثروت شو) را بخوانید ت
Google Panda آخرین بروزرسانی سریع طوفان. من بازاریاب ها را برای پاسخ به پاسخ ها ارسال کرده ام. این یک راز نیست. هر راهنمای نوشتن مقاله را بخوانید و به احتمال زیاد به تکنیک ها و تاکتیک های سئو توجه خواهید کرد. تاکنون SEO به عنوان نیروی محرکه اصلی نتایج موتور جستجو بوده است. این …The post راهنمای نوشتن مقاله – SEO VS UCO appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/2KMhEoZ
مشاهده مطلب در کانال
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
کتاب هشت کادو : نگاهی متفاوت به شیوه های عشق ورزی…
کتاب هشت کادونویسنده: مسلم شوبکلائیانتشارات وحدت بخش
معرفی:
نیشی که زن می زند مانند نیشتری است که جراح می زند.سوز دارد اما شیرین است…این ترجمه ی روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) است.توصیه می کنیم مرد ها برای فهم این جمله ی امیرالمؤمنین هم که شده این کتاب را بخوانند.جملات مولا درّ گرانباری است…
بریده کتاب:
امروز بر سر همسرم داد زدم. خب او هم، چنین کرد.اینک از کرده ی خود پشیمانم. اورا نمی دانم.بای
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
«هیچی» یعنی «همه‌چیز». روزی که برسی به هیچی یعنی رسیدی به همه‌چیز. آن وقت است که می‌توانی همه‌ی آن نیروهای به سایه رفته‌ی درونت را بشناسی و به کار بگیری. می‌توانی حتی خودت اتفاق جالب خودت باشی. «خلاقیّت» همان‌جا شکل می‌گیرد. همه‌ی این‌ها مثل پازل از قبل در آدم تعبیه شده‌است که به آن نقطه برسیم. به قول علی‌اکبر بقایی «نیاز ماست که نیاز ماست. نداشتن داریم و قدرش را نداریم».
خب عنوان ارامش قبل طوفانه دلیلشم اینه هنوز از شدت و سختی ازمون آگاه نیستیم و فعلا شاید سرسری بگیریم اما خب میدونیم ازمون سختی هستش و تلاش زیادی میخواد
میدونی همیشه تا نزدیک طوفان نشه و اون استرس اماده بودنه سراغت نیاد نمیتونی به عمق اون حادثه پی ببری و اون لحاظ وقوع حادثه تو میفهمی که کجاهای کارو کم گذاشتی و کجاهارو الکی براس وقت گذاشتی
تو این راه خب من کم کم دارم درس خوندم رو روال میکنم اما ١٠٠ درصد از خودم راضی نیستم چون از یک درصد انرژی خ
به نام خالق زیبایی‌ها
بر بلندای کوه ایستاده به تماشای طبیعتی نشسته بود که گاه چنان مهربان به
نرمی گل‌های لال‌گون، زیبایی‌اش را به رخ دنیا می‌کشاند و گاه چنان خمشگین
که با طوفان‌های سهمگین خشمش را بر سر دنیای آدمک‌ها خالی می‌کند.
آدمک‌هایی که همین طبیعت را مانند معلمی در یادها محافظت می‌کنند و واو
به واو درس‌هایش را با تمام وجود می‌بلعند، و به مانند همان گاه خشمگین و
گاه مهربان؛ اما در پس آموز‌ه‌های طبیعت چیزی حیاتی را به فراموشی سپ
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
امروز: شنبه
با اینکه از آن دسته معلمانی نیستم که بتوانم ادعا کنم مشکلاتم را پشت در کلاس میگذارم و داخل کلاس می شوم و موقع برگشتن دوباره آنها را زیر بغل میزنم و به خانه می روم (البته در کل به وجود چنین توانایی ای بدبین و مشکوک هستم) اما قبول دارم که گاهی چنان غرق تدریس و لذت از یادگیری دانش آموزانت می شوی که انگار شهد شیرین هر چه علم نافع است در جان خودت ریخته می شود؛ آن موقع است که سبک و شاداب هستی و شاید لحظاتی اندک فارغ شوی از آنچه درونت را به
در همین چند روز اخیر، سیل و طوفان وحشتناک در کشور عراق، خسارت هایی به همراه داشت و خبرگزاری ها درباره خسارت های ورود این سامانه به کشورمان هشدارهایی داده بودند.
همین روزها تصاویر مربوط به تخریب یک پل بر اثر طغیان رودخانه در کشور نیوزلند نیز توسط رسانه های کشورمان منتشر شده است.
بعد عده ای شایعه ساخته اند که سیل در ایران به خاطر بارورسازی ابرها رخ داده است! درست مثل ادعای تکراری وقوع زلزله بم و کرمانشاه و... به دلیل انجام آزمایشات هسته ای!
از
گروهی معتقد هستند که واقعیت چیزیست که شما  آن را باور دارید، درواقع واقعیت همان باور شماست.
اساسا باور از تکرار خیلی خیلی زیاد یک فکر نشات میگیرد و این باور به شکل ابتدا خودآگاه و سپس نیمه ناخودآگاه و درنهایت به صورت ناخودآگاه در رفتار ها و بعضاً در تفکرات مان تاثیر گذاشته و واقعیت های ما را ایجاد میکند. 
برای مثال: فرض کنید که پیش شخصی می‌روید و می‌گوید:(( پولدار ها همه آدم های غیر معنوی هستند.)) 
این جمله باور اوست و به واقعیت زندگی او نیز تب
از دلت، از درونت، از روزهایت. روزهایی که گذشت اما ندانستی چگونه گذشت. چقد دارم چرت و پرت میگم :/خب؛ از روزیکه یوگا رفتم با اینکه فقط یه جلسه گذشته! حس میکنم رو کمرم بیشتر آگاهم که صاف نگهش دارم! خوبه
واسه درس خوندن امسالمم باید یه روش جدید به کار ببندم.
کتاب 4اثر از فلورانس رو خوندم، یعنی فایل صوتیش رو دارم گوش میدم و تقریبا آخراشم.
برای آینده گذشته باید پاک شه و دور ریخته شه. یاید از یه راه و یه شیوه جدید استفاده کنم.
و اینکه باید به یه نیروی فرات
هرچه به وضع حاضر می نگرم، بیشتر یقین پیدا می کنم که واقعه ی بزرگ تری در راه است. واقعه ی خافضه ی رافعه ای .. و این مسیر حادثه را دیگر بازگشتی نیست. بیشتر می فهمم که عزلت گزیدن اجباری اهل دنیا برای این است که مدّتی با خودشان خلوت کنند و تفکّر، "که چرا فارغ از احوال دل خویشتنم؟". "کز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود". "یا چه بودست مراد وی ازین ساختنم". راه گریزی نیست. لاعاصم الیوم من امر الله. این بارانی هم که گرفته است و سیلی شده است انگار، آرامش نزدیکی ندا
من خوبم..باور کن:)
فقط سرجلسه امتحان یه لحظه مکث کردم
تا اسمم یادم بیاد...اسمم چی بود؟!! یادمه تو خوب بلد بودی صداش کنی..
من خوبم...باور کن...
وقت برگشتن همون راهی که ما دوتایی با هم رفتیمو
یک نفره برمیگشتم
دقیقا همون راهو
همون کوچه ها رو
تو نبودی، من حتی همون شعری که برات خوندمو زمزمه کردم
سردرد داشتم یکم ولی
من خوبم...باور کن...
از فروشگاه رد شدم
اون خانومه دید، تنها بودنمم دید
انگار سرشو انداخت پایین تا بیشتر ناراحت نشم
ولی من ناراحت نبودم
من خوبم..
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
دانلود آهنگ دل خوش باور شهره ویکی صدا
دانلود اهنگ شهره صولتی دل خوش باور
ریمیکس دل خوش باور شهره
دانلود ریمیکس دل خوش باور شهره

دانلود آهنگ ریمیکس هنوزم جای انگشتات روی برگای گلدونه
اهنگ های جدید شهره
دانلود آهنگ بوف تنهایی شهره
دانلود آهنگ هنوزم جای انگشتات روی برگای گلدونه از شهره
گریه ی باشوق داردکوچه های انتظار/عشق مولابهرشیعه عزت است و افتخار/زمزم خوب پرستش یادمان مهدوی است/برترینِ حجت دین آن ولی کردگار/رو به اصلاح درونت تا کمال بندگی/اسوه باشدحضرت او در تمام روزگار/درجهان ازلطف مولا شیعه راآرامش است/دشمنانش خوار ورسوا درطفیل ذوالفقار/لشکر آماده باشش شیعه رامملوشده/از نسیم رحمت اومیرسدفصل بهار/اشک چشمان ولایی بروصالش رهگشاست/گشته خورشیدولایت روشن ازآن نگار/ازیمن یاازخراسان لشکرش سرمیرسد/دررکاب نائب او پربود

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها